*** آدمای شبیه هم به راه های مشابهی میرن...
شایدم تو این راه های مشابه شبیه هم میشن ***.
سلام به دوستای گلم.. خوبین؟ من واقعا مونده بودم چرا دو نفر که همدیگه رو تابحال ندیدن چطور میشه این همه از نظر رفتاری یا حتی قیافه این همه شبیه هم باشن.. هر دو تاشون حسابدار بودن.. فقط یکیشون چند سالی بزرگتر بود.. در این بین آدمایی که به یک راه یا همون یه رشته میرن.. فقط اینو میدونم تا بگم که یه چیزایی رو همشون به دست میارن... یه رفتارای خاصی رو جدا از شخصیتی که دارن به دست میارن..شاید باید اینجوری باشن.. البته بازم تو کلی مسائل دیگه با هم فرق میکنن... اگه فکرای دیگه ای هم در این مورد میکنین بازم بگین.. من سعی میکنم ایده های جدیدو اینجا بنویسم تا هم خودم یاد بگیرم و هم بقیه شاید یاد بگیرن..
سلام به همه..گاهی وقتا تو سفرام با خانومای حسابدار آشنا میشم.. جالبه که بدونین حتی اگه کنار هم نباشیم بازم یه کسی باعث میشه کنار هم باشیم.. ترم یک بودم اولین حسابرس زن تهران کنارم نشست.. همش اینجوری میشه که کلی تعجب میکنم.. إ.. شما هم.. بعدم با هم صحبت میکنیم..بهم گفت حسابداری نیاز به نظم داره.. من بهش گفتم ممکنه که آدم خشکی بشم؟ گفت هر چیزی رو باید بدونی .. خیلی سادست.. بدهکار کیه.. بستانکار کیه.. این دفعه تو ترم ۴ با خانومی که واردکننده کفشایC&G آشنا شدم... اون یه زن فوق العاده بود.. نسبت به هر چیزی دید زیبایی داشت.. بهم گفت که میتونم نسبت به هر مسئله ای با 2 دید +و- نگاه کنم.. وقتی که حتی ناراحتم میتونم بعد چند دقیقه خودمو جمع و جور کنم.. اگه هر کسی بتونه خودشو توی مسائلی که ممکنه برای هر کسی پیش میاد کنترل کنه میتونه آدم موفقی باشه
در کتاب کیمیاگر خوندم که هرکسی که پاشو به کویر میزاره ،میتونه زاویه دیدشو تنها با نگاه کردن به افق های دور دست بالاببره.. وقتی این کتابو دوم دبیرستان خوندم با خودم گفتم اگه یه بارم بشه میرم به یه کویر که آرامش و صبرشو یاد بگیرم..من میخواستم بهتر باشم.. تازه بعد از یه مدتی هم فیلم خیلی دور خیلی نزدیکو دیدم .. فهمیدم که کویر نماد سفره..اینم فهمیدم که کویر جای موندن نیست.. جای رفتنه.. این دفعه با خودم گفتم اگه یه بار کویرو از نزدیک ببینم شانس آوردم... ولی سرنوشت منویه چند سالی مهمان کویر کرده...فکر میکنید که بهترین جا برای شناخت خودمون، شب های کویری باشه...
... خب کویر یه جایی بی آب و علفه... البته کویر ما هم آب داره و هم علف... البته آبش یه کمی مزه دریا رو میده..
برای اولین بار وقتی تو کویر بارون بارید، فهمیدم که این بارون تمام غم و غصه رو با خودش می شوره و می بره... هر وقت داری ناامید میشی میاد.. امیدوات میکنه و زودم تموم میشه و میره..انگار سرش شلوغه... برای اولین بارم وقتی تو کویر برف بارید من تو کلاس بچه های مدیریت بودم.. برف و کویر مگه میشه با هم جمع بشن...شاید اگر شرایط زندگی
بر تو سخت شده
دلیلش فقط این باشد که تو به جست وجوی شرایط خوب برنخواستی ...ودلیل
این جست وجو نکردن هم شاید فقط این باشد که هرگز نمیدانستی احساس و تجربه یک زندگی
خوب و مناسب حق توست و توجایی همین دوروبرها این احساس را گم کرده ای و خودت از
گمگشته خود خبر نداری
از تصویر وتصویر دورشو
تا هر بار با چهره ای نووزیباتر از
قبل آفریده شوی
بگذارهر آنچه
قرار است در این زمین بروید و بجوشد، خود خودش را آشکار کند، تو را در خود غرق
سازد، آنچنان که تو قسمتی از آن و آن قسمتی ازتوست..