همان طور که یادتان هست کتاب اصول حسابداری 2مون از کتاب دکتر ایرج نوروش تدریس شد، در وبلاگ انجمن حسابداری یزد در مورد مصاحبه با ایشان نوشته شده..
نظردکتر
نوروش در مورد حسابداری این است که حسابداری زبان تجارت است و چون امروزه تجارت و
فعالیت های مالی بخش عمده ی زندگی انسان را به خود اختصاص می دهد این موضوع
باعث جذابیت بیشتر حسابداری شده است واقعیت این است که حسابداری در صورتی
جذاب است که به طور کلیشه ای مطالعه نشود و محصل به درک و فهم عمیقی از
مطالب دست یابد. ایشان در مورد جذابیت گفتند که چند سال پیش از دانشجویان
رشته های اقتصاد، مدیریت و حسابداری آمریکا نظرسنجی صورت گرفته و نتیجه این بوده
که دروس حسابداری از بیشترین جذابیت بین دروس برخوردار شده است.
امیدوارم جذابیت های حسابداری رو بشناسم
بهترین کار برای دانشجو عمق بخشیدن به مطالبی است که در دانشگاه تدریس می شود. در کنار عمق بخشیدن به موضوعات درسی مرتبط (مطالعه مطالب جانبی پیرامون مباحث درسی)، کار با نرم افزار های حسابداری و زبان انگلیسی را بیاموزید. در دوره های کارآموزی شرکت کنید و به تدریج وارد بازار کار شوید. به این ترتیب می توانید سطح خود را از لحاظ آموزشی و حرفه ای ارتقا دهید. با علمی تر شدن اعتبار بیشتری درمحیط کاری آینده ی خود بدست آورده و راه را برای پذیرفته شدن بیشتر در جامعه و ارتقا شغلی هموار می سازید و همچنین اعتماد به نفس بیشتر برای اظهارنظر کردن در مجامع پیدا می کنید و در نتیجه به راحتی خواهید توانست در سیستم مالی - حسابداری کشور تاثیر مثبت گذاشته و به رفع نقایص کمک کنید.
حجم درسهای ما بالا
است، ما خودمان باید در این مورد پیشرفت کنیم
دکتریک سالی که در دانشگاه گرین ایچ لندن استاد مهمان بودند، حسابداری بین المللی و مدیریت مالی تدریس می کردند.
در مورد آن جا می گویند: دانشجو برنامه ی کلاس را می گرفت. طبق برنامه پیش مطالعه می کرد. در کلاس بیشتر به بحث راجع به درس می پرداختیم تا آموزش آن. این از ویژگی های کلاس خوب و باکیفیت است. دانشجویان تمام وقت در آنجا حداکثر حدود 15 واحد درسی در هر نیم سال اخذ می کردند و تمام وقت خود را صرف تحصیل می کردند. در دانشگاه های ما دانشجویان اغلب 20 تا 24 واحد برای هر نیم سال انتخاب می کنند و گاهی اوقات معادل 40 واحد کار می کنند و البته به اندازه ی 10 واحد هم وقتشان را در ترافیک می گذرانند و انتظار دارند به اندازه کافی بر مطالب درسی اشراف داشته باشند که این امر امکان پذیر نیست.
در کلاس ما که
همه سکوت پیشه می کنند....
در مورد یک آدم موفق:
کسی که تنها زمان حال را نبیند و به آنچه که هم اکنون دارد اکتفا نکند.
بتواند آینده را ببیند، برای آن برنامه ریزی و تلاش کند. به تعبیری نیمه ی پر لیوان را ببیند و برای پرتر کردن آن هر لحظه در تلاش باشد.
در مورد موفقیت خود:
خیر، من خودم
را فردی موفق نمی دانم. در واقع هیچ کس نمی تواند بگوید که موفق است. کسی که برای
موفقیتش میزان تعیین کند در واقع خود را به هدف کوچکی محدود کرده که با رسیدن به
آن باید از حرکت بایستد. من کسی را در زندگی موفق می دانم که بتواند از دو نعمت
سلامت جسم و روح خود که خداوند در اختیارش قرار داده، استفاده کند و بنابراین
همواره برای حفظ و ارتقاء سلامت جسم و جامعه ی خود تلاش کند. هر کسی نقشی در سلامت
جامعهای که پذیرای این جسم و روح است، دارد و من هم به نوبه ی خود سعی کردم در
وسع خودم به سلامت جامعه کمک کنم.
هر درسی
که یاد میگیری، کاربردشو تو زندگیت استفاده کن!!!
در مورد موفقیت شغلی :
تعریف موفقیت شغلی از نگاه افراد متفاوت است. برخی موفقیت شغلی را دسترسی به مقامات بالا و کسب امتیازات مادی و نفوذ اجتماعی می پندارند . برخی دیگر موفقیت را در رسیدن به آرامش وجدان و انجام درست وظایف میدانند. در تمام 35 سال تجربه ی کاری خود هرگز در صدد پست و مقام نبودم و همواره به انجام درست تکالیف خود اکتفا کرده ام.
دانشجوی ایده آل:
خودش باشد و از واقعیت و حقیقت دفاع کند. افراد و سازمان های جامعه به دنبال افراد صادق، سالم و قابل اطمینان می گردند و این بزرگ ترین چیزی است که دانشجو می تواند در خود پرورش دهد.
استاد ایده آل:
فردی است که بی
طرفانه واقعیت را به دانشجویان خود نشان دهد و به آن ها شخصیت و احترام گذاردن به
دیگران را بیاموزد و آنان را برای زندگی سالم در جامعه هدایت کند.
انجمن علمی ایده آل:
اعضای اش ایده آل باشند، هویت انجمن علمی را حفظ کنند و حضورشان به انجمن اعتبار دهد. هدف داشته باشد و از نظر علمی و اخلاقی الگوی کامل یک دانشجو باشند.
دانشگاه ایده آل:
دانشگاهی که
فارغ التحصیل شدن از آن افتخاری بزرگ برای هر کسی باشد و خوب البته در رده بندی
های بین دانشگاههای دنیا دانشگاهی برتر محسوب شود.
برنامه برای
آینده تان :
هر چه زودتر
خودم را بازنشسته خواهم کرد تا یکی دو نفر به آرزوهایشان برسند.
حرف آخر دکتر نوروش برای دانشجویان؟
نگرش علمی را
در دانشگاه حراست کنید. این نگرش نباید آسیب بیند. هدفتان از تحصیل در دانشگاه
صرفاً گرفتن مدرک نباشد. همواره به ارزیابی خود بپردازید. از خود بپرسید چه آموخته
اید و آموخته های شما چه قدر با منابع طراز اول دنیا فاصله دارد . همواره در
راستای کاهش این فاصله تلاش کنید . از منافع آنی و تلاش های فرصت طلبانه دوری کنید
و به دنبال حقیقت و واقعیت باشید.
حسادت ها
را در بین خود از بین ببرید
و رقیبان
اصلی خود را در خارج از کشور جست و جو کنید.
اینم نتیجه اش
مهم نیست زندگیت تابحال چه جوری بوده؛ مهم اینه همیشه سعی کنی درست زندگی کنی..
مهم نیست که تابحال چه اشتباهاتی کردی؛مهم اینه که واقعا سعی کنی اونا رو با کارای خوبت جبران کنی..
مهم نیست اگه از زندگیت خسته شدی؛ مهم اینه که همین الان، دوباره امیدوار بشی..
مهم نیست چه بد یهایی داری؛ مهم اینه که چه خوبی هایی داری..مهم نیست که چه ضعفایی داری؛ مهم اینه که نقاط قوتت رو قوی کنی، اون موقع ضعفات دیگه دیده نمیشه..
میگن هیچ وقت آرزو نکن جای کس دیگه باشی، چون اگه آرزوت برآورده بشه دیگه جات رو زمین خالی میشه..همونی که هستی باش.. همونی که هستی رو خوب خوب کن... هر کسی یه ظرفیتی داره، هر کسی باید تو حد خودش سعی کنه عالی باشه.. فقط خود خودت باش.. اون موقع از زندگیت لذت میبری...
مهم نیست که تو چه رشته ای بری؛ مهم اینه که تو هر رشته ای که میری،خوب یادش بگیری..
مهم نیست که یه حسابدرای؛ مهم اینه که چه جور حسابداری میخوای بشی..
مهم اینه یه حسابدار خوب باشی..
*** آدمای شبیه هم به راه های مشابهی میرن...
شایدم تو این راه های مشابه شبیه هم میشن ***.
سلام به دوستای گلم.. خوبین؟ من واقعا مونده بودم چرا دو نفر که همدیگه رو تابحال ندیدن چطور میشه این همه از نظر رفتاری یا حتی قیافه این همه شبیه هم باشن.. هر دو تاشون حسابدار بودن.. فقط یکیشون چند سالی بزرگتر بود.. در این بین آدمایی که به یک راه یا همون یه رشته میرن.. فقط اینو میدونم تا بگم که یه چیزایی رو همشون به دست میارن... یه رفتارای خاصی رو جدا از شخصیتی که دارن به دست میارن..شاید باید اینجوری باشن.. البته بازم تو کلی مسائل دیگه با هم فرق میکنن... اگه فکرای دیگه ای هم در این مورد میکنین بازم بگین.. من سعی میکنم ایده های جدیدو اینجا بنویسم تا هم خودم یاد بگیرم و هم بقیه شاید یاد بگیرن..
سلام به همه..گاهی وقتا تو سفرام با خانومای حسابدار آشنا میشم.. جالبه که بدونین حتی اگه کنار هم نباشیم بازم یه کسی باعث میشه کنار هم باشیم.. ترم یک بودم اولین حسابرس زن تهران کنارم نشست.. همش اینجوری میشه که کلی تعجب میکنم.. إ.. شما هم.. بعدم با هم صحبت میکنیم..بهم گفت حسابداری نیاز به نظم داره.. من بهش گفتم ممکنه که آدم خشکی بشم؟ گفت هر چیزی رو باید بدونی .. خیلی سادست.. بدهکار کیه.. بستانکار کیه.. این دفعه تو ترم ۴ با خانومی که واردکننده کفشایC&G آشنا شدم... اون یه زن فوق العاده بود.. نسبت به هر چیزی دید زیبایی داشت.. بهم گفت که میتونم نسبت به هر مسئله ای با 2 دید +و- نگاه کنم.. وقتی که حتی ناراحتم میتونم بعد چند دقیقه خودمو جمع و جور کنم.. اگه هر کسی بتونه خودشو توی مسائلی که ممکنه برای هر کسی پیش میاد کنترل کنه میتونه آدم موفقی باشه
در کتاب کیمیاگر خوندم که هرکسی که پاشو به کویر میزاره ،میتونه زاویه دیدشو تنها با نگاه کردن به افق های دور دست بالاببره.. وقتی این کتابو دوم دبیرستان خوندم با خودم گفتم اگه یه بارم بشه میرم به یه کویر که آرامش و صبرشو یاد بگیرم..من میخواستم بهتر باشم.. تازه بعد از یه مدتی هم فیلم خیلی دور خیلی نزدیکو دیدم .. فهمیدم که کویر نماد سفره..اینم فهمیدم که کویر جای موندن نیست.. جای رفتنه.. این دفعه با خودم گفتم اگه یه بار کویرو از نزدیک ببینم شانس آوردم... ولی سرنوشت منویه چند سالی مهمان کویر کرده...فکر میکنید که بهترین جا برای شناخت خودمون، شب های کویری باشه...
... خب کویر یه جایی بی آب و علفه... البته کویر ما هم آب داره و هم علف... البته آبش یه کمی مزه دریا رو میده..
برای اولین بار وقتی تو کویر بارون بارید، فهمیدم که این بارون تمام غم و غصه رو با خودش می شوره و می بره... هر وقت داری ناامید میشی میاد.. امیدوات میکنه و زودم تموم میشه و میره..انگار سرش شلوغه... برای اولین بارم وقتی تو کویر برف بارید من تو کلاس بچه های مدیریت بودم.. برف و کویر مگه میشه با هم جمع بشن...